Starlight

یک اتم هیدروژن در سلولی در پوست نوک بینی من،شاید روزگاری بخشی از خرطوم یک فیل بوده است.
و یک اتم کربن در عضله ی قلبم،شاید زمانی به دُم دایناسوری تعلق داشته.

ولی در قرن 21 همه ی اتم های من،من و تشکیل دادند.
نوشتن مثل کشیدن اتم ها روی یه صفحست تا یه اثری ازشون بمونه.

ولی کاش بعدها اتم های من یه ستاره بسازند و برن توی آسمون.

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

میخوام توی این پست درمورد بحث داغ "حقوق زنان" از یک زاویه ی دیگه حرف بزنم.
از زاویه ی کشتن این حقوق از طرف خود زنان و کنارش لذت بردن ازش:)
انقدر این موضوع گستردست که مطمئنم پرونده ی این پست باز میمونه.
 قبل از اینکه شروع کنم به نوشتن اینو بگم که این حرف هایی که مینویسم فقط نظرات شخصی من هست و 
ممکنه با عقیده کسانی مخالف باشه که خب طبیعیه:)

اینایی رو دیدید که تا با یه پسری دوست میشند یا ازدواج میکنند کلا یهو از این رو به اون رو میشند؟
انقدری که دهنت باز میمونه که چرا این دختری که اصلا عقایدش با چادر جور نبود یهو چادری شد یا برعکسش؟
یا اینایی که وقتی دوست پسر یا شوهرشون بهشون میگه روسریتو بکش جلو دلشون غنج میره و 
تو دلشون از ذوق میخوان تیکه تیکه شن که ببین چقدر مرد من(!) غیرتیه و روم حساسه؟
یا حتی اینایی که وقتی میخوان باهم برن بیرون،وقتی شوهرشون یا دوست پسرشون میگه پاشو یکم به خودت برس تا بریم بیرون،تو دلشون میخوان پروااااااز کنند
که ببین چقدر شوهرم به من آزادی(!) میده و روشنفکره؟
میدونم که قطعا از این موردها اطرافتون دیدید.
این ها مواردی هست که زن خودش با زبون و اجازه ی خودش به مرد میگه آآآآآ بیااا ببین این حق من،این اختیار من...برو روش قشنگ هرچقدر میخوای
روش پا بذار...منم دلم اینجا هییییییی غنج بره که چقدر دوسم داری و چقدر حواست بهم هست.
کاش یکم تعریف "غیرت" توی ذهن های مردها و همینطور زن هامون عوض بشه.
این مورد هایی که گفتم دقیقا ناقص تصور کردن زنِ که به عنوان یک فرد عاقل و بالغ حتی این حق و نداره که تصمیم بگیره چه لباسی تن کنه...
کاش مردهامون این و بدونند که وقتی زن میگیرن فقط زن میگیرند...عروسک نمیگیرند که هر لباسی و خواستند تنش کنند و هر لباسی و نخواستند
به زورم که شده از تنش بکشند بیرون.
بنظر من یک زوج در یک محیط عاشقانه و دوستانه و زن و شوهری این حق و دارند که باهم نظراتشون و درمیون بذارند ولی تحمیل نه!
کاش زن ها بفهمند که وقتی یه مردی بهش میگه پاشو به خودت برس بریم بیرون فقط داره اونو عروسک خیمه شب بازی تصور میکنه که میتونه به هرشکلی درش بیاره!
اگر زن ها یک سری حقوق و برای خودشون قائل بشند کم کم بقیه هم مجبور میشند به اون حقوق احترام بذارند
ولی تا وقتی که ذهنیت خود زن ها نسبت به یک چیزهایی عوض نشه همین آش هست و همین کاسه!
متاسفانه توی جامعه ی ما و عرف ما این حق به مردها داده میشه که به همسرشون عقاید خودشون و غالب کنند و این و کاملا بر حق بدونند
و وقتی چیزی غیر این رخ میده،همون اولش مادران ما میان و میگن بد زمونه ای شده دخترها رو دیگه نمیشه جمع کرد و واه و واه و واه.
یکبار واقعا دهن من باز موند وقتی داشتم درمورد این موضوع با مامانم حرف میزدم و میگفتم هرکسی حق داره خودش برای خودش تصمیم بگیره که چی بپوشه
و چی نپوشه و چیکار کنه و چیکار نکنه و هرگز شوهر این حق و نداره که چیزی و به زنش تحمیل کنه(همینطور زن هم این حق و نداره چیزی و به مرد تحمیل کنه)
و عقاید خودشو و باید ها و نباید های خودشو به همسرش دیکته کنه، باهام مخالفت کرد.
اونجا بود که فهمیدم این ما زن ها هستیم که ذهن هامون و بستیم و به مردها هم این اجازه و حق و میدیم که هرطور خواستند با ما رفتار کنند.
این و باور کنید که شما هم یک انسان کامل هستید و به عنوان یک انسان حق دارید درمورد خودتون و زندگیتون تصمیم بگیرید.
و هرگز به مردی اجازه ندید که از یک سری خطوط قرمزتون رد بشند و به نحوی که خودتون هم نفهمید شما رو برده ی خودشون و عقاید و افکار خودشون بکنند.
و برای تغییر جامعه از خودتون و آدم های اطرافتون شروع کنید...درمورد این چیزها با اطرافیانتون حرف بزنید.بهشون نظرتونو بگید.
حتی اگه مخالفت هم بکنند باز هم بگید تا حداقل این چیزها به گوششون بخوره...حتی همینم به مرور زمان خیلی تاثیرات میذاره.

یک سوال حاشیه ای!
چرا تو خانواده ی اکثریتمون یا هممون اینطوریه که مردها جلوی ماشین میشینند و زن ها عقب؟
مثلا اگه تو یه جمع یک زن مسن تر از مرد هم باشه باز هم مرد جلو میشینه و زن عقب.
خود زن ها پیاده میشند و میگند که نههههههههه تو بمیری امکان نداره شما عقب بشینی زشتههه،شما بفرما جلو!
واقعا برام سواله که چرا؟و چرا زن ها خودشون مردها رو تو جایگاه بالاتری تصور میکنند؟
نمیگم جلوی ماشین نشستن جایگاه بزرگیه...ولی قطعا این عکس العمل یک عقیده ی قوی هست دیگه.نه؟

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۷ ، ۲۲:۰۱
سایه