Starlight

یک اتم هیدروژن در سلولی در پوست نوک بینی من،شاید روزگاری بخشی از خرطوم یک فیل بوده است.
و یک اتم کربن در عضله ی قلبم،شاید زمانی به دُم دایناسوری تعلق داشته.

ولی در قرن 21 همه ی اتم های من،من و تشکیل دادند.
نوشتن مثل کشیدن اتم ها روی یه صفحست تا یه اثری ازشون بمونه.

ولی کاش بعدها اتم های من یه ستاره بسازند و برن توی آسمون.

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

دلم برای نوشتن خیلی تنگ شده...

مخصوصا فکر کنم این روزها نوشتن برام مثل یه تجویز باشه

از بس که جملات توی ذهنم بالا و پایین میرند و توی هم گره میخورند و گم میشند و معنی خودشون و از دست میدن

شاید  خوب باشه برا رها شدن از این آشفته بازار ذهنیم یکم بیشتر بنویسم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۴۵
سایه